سیدمحمد اعرابی؛ مجید رشید کابلی
دوره 2، شماره 4 ، فروردین 1383، ، صفحه 21-39
چکیده
در این پژوهش ابتدا ادبیات مربوط به نظریه سازمان بطور کلی و ادبیات مربوط به عوامل محتوایی و باورها تصمیم گیرنده بطور اخص مورد بررسی قرار گرفته و تلاش شده است تا تاثیر هر کدام از عوامل محتوایی به طور جداگانه مورد سنجش قرار گیرد. در نهایت تاثیر استراتژی نیز مورد سنجش قرار گرفته است. در نیمه اول قرن بیستم نسبت به عوامل مهمی که بر ساختار ...
بیشتر
در این پژوهش ابتدا ادبیات مربوط به نظریه سازمان بطور کلی و ادبیات مربوط به عوامل محتوایی و باورها تصمیم گیرنده بطور اخص مورد بررسی قرار گرفته و تلاش شده است تا تاثیر هر کدام از عوامل محتوایی به طور جداگانه مورد سنجش قرار گیرد. در نهایت تاثیر استراتژی نیز مورد سنجش قرار گرفته است. در نیمه اول قرن بیستم نسبت به عوامل مهمی که بر ساختار سازمانی تاثیر گذار بودند تقریبا توجهی نمی شد. تاثیر محیط یا نادیده انگاشته می شد و یا این که آن را ثابت فرض می کردند. مدیران بیشتر به اصول جهانشمول ساختار برنامه ریزی و نظایر آن متکی بودند. از دهه 30 و 40 میلادی اصول کلی دیوانسالاری وبر و نظریه سنتی با انجام مطالعات تک نگاری گلدنر به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
در اواخر دهه 50 و 60 میلادی قرن بیستم مدلهای زیادی که رابطه میان محیط، تکنولوژی، اندازه، ساختار و فرایند را نشان می داد توسعه یافت. مثلا تکنولوژی های بخصوصی را به محصولات یا بازارهای مشخصی مرتبط می کردند و انواع فرایندهای تولید را به ساختار سازمانی مرتبط می ساختند اما در فرایند تطبیق بندرت به نقش حق انتخاب مدیریت توجه می شد.